ما 20 سال است که ازدواج کردهایم اما 12 سال قبل شوهرم از خانه رفت. در این مدت دو بار آمده و هربار یک ماه مانده و دوباره رفته است. این بار تصمیم گرفتم طلاق قانونی بگیرم تا دیگر سمت من نیاید.
*چرا شما را ترک کرده است؟
وقتی رفت فکر کردم ما را دوست ندارد. بعد از چند ماه از برادرشوهرم شنیدم اعتیاد دارد و به خاطر اعتیادش اینطوری شده است.
*اصلا متوجه اعتیاد شوهرش نشده بودی؟
من خیلی جوان بودم اصلا متوجه نشده بودم که او اعتیاد دارد. نمیدانم چطور شروع شد و چرا این کار را کرد.
*شغل شوهرت چیست؟
وقتی با من زندگی میکرد روی کامیون کار میکرد. ماشین مال خودش نبود. راننده بود.
*بچه دارید؟
یک پسر داریم.
*در این مدت که شوهرت نبود چطوری زندگی کردی؟
دو سال اول خیلی خیلی سخت گذشت. اصلا در حال خودم نبودم. فشار عصبی و روانی شدیدی داشتم. پدرم آن موقع زنده بود. من را حمایت کرد و هزینه زندگیام را میداد. کمی که حالم بهتر شد به خودم آمدم و گفتم مجبورم این بچه را بزرگ کنم. کلاس خیاطی رفتم و بعد هم در یک کارگاه به عنوان برشکار مشغول به کار شدم. وقتی که خیاطی را حرفهای یاد گرفتم برادرشوهرم یک چرخ خیاطی برایم خرید. در خانه خیاطی میکردم و خرجی زندگیام را درمیآوردم. بعد یک چرخ را کردم دو چرخ و حالا سه خیاط هستیم که با هم کار میکنیم و خدا را شکر زندگیمان اداره میشود.
*شوهرت وقتی برگشت چه گفت؟
او دو بار برگشت و هر دو بار یک ماه بیشتر نماند. میگفت اشتباه کرده و ترک کرده و آمده که بماند. بار دوم واقعا راضی نبودم بماند. وقتی رفت دیگر دنبالش نرفتم.
*چرا بعد از این همه سال برای طلاق آمدهای؟
آمدم طلاق بگیرم که دیگر نتواند سراغ من بیاید. البته حالا پیدایش شده و میگوید میخواهد برگردد اما من قبول نکردم و میخواهم طلاق بگیرم.
*پسرت چه میگوید؟
او از حضور پدرش در زندگیاش راضی نیست. پسرم حالا دانشجو است و زندگی موفقی دارد. من او را به این موقعیت رساندم و اجازه نمیدهم پدرش زندگیاش را خراب کند. |