جلسه محاکمه مردی که برای سرقت اموال زن ثروتمندی او را به قتل رسانده بود دیروز در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد و متهم، قتل را انکار کرد.
به گزارش خبرنگار ما، خاکی نماینده دادستان در ابتدای جلسه در جایگاه حاضر شد و متن کیفرخواست را قرائت کرد، او در توضیح ماجرای قتل گفت: 24 آبان ماه سال 82 به ماموران نیروی انتظامی خبر دادند، زنی در خانه اش خودکشی کرده است، با حضور ماموران در محل مشخص شد این زن 70 ساله که سارا نام داشت به قتل رسیده، منوچهر پسر بزرگ این زن اولین کسی بود که جسد مادرش را پیدا کرده بود، بنابراین تحت بازجویی قرار گرفت. او گفت: وقتی برای سر زدن به مادرم وارد خانه وی شدم دیدم او نیمه عریان است و کیسه برزنتی سبز رنگی به سرش کشیده و مقدار زیادی ملحفه روی او انداختهاند.
خاکی ادامه داد: بررسی جسد نشان داد آثار جراحاتی در ناحیه صورت وجود دارد و شکستگی در جمجمه نشان داد که ابتدا سر این زن به جسمی برخورد کرده و سپس خفه شده است.
از طرفی مقداری طلا که متعلق به مقتول بوده نیز به سرقت رفته بود. بعد از اعلام خبر قتل این زن در روزنامهها فردی به ماموران انتظامی کرج مراجعه کرد و گفت: شوهر خواهر من به نام حیمدرضا، سارا را به قتل رسانده است، بلافاصله ماموران در خانه مظنون حاضر شدند و حمیدرضا را دستگیر کردند. وی در بازجوییهای اولیه به قتل اعتراف کرد و گفت: مقداری از طلاهای سرقتی را در صندوق صدقات انداخته است. این درحالی است که پزشکی قانونی علت اصلی مرگ را انسداد مجاری تنفسی مقتول اعلام کرده است. بنابراین دادسرا در تحقیقاتی که انجام داد به این نتیجه رسید که اقاریر متهم با صحنه جرم کاملا منطبق و حمیدرضا مرتکب قتل سارا شده است.
بنابراین من به عنوان نماینده دادستان با توجه به درخواست اولیای دم تقاضای صدور حکم قانونی را دارم.
در ادامه فرزندان مقتول به عنوان اولیای دم در جایگاه حاضر شدند و برای حمیدرضا تقاضای صدور حکم قصاص کردند.
سپس قاضی عزیزمحمدی از حمیدرضا متهم پرونده خواست تا در جایگاه حاضرشود. وی که خود صاحب 20 همسر است گفت: اتهام قتل را قبول ندارم، من یک سال و نیم قبل از حادثه با سارا آشنا شدم، او را به عنوان مسافر سوار ماشینم کردم و به خانه اش رساندم، ماشین را به صورت دربست کرایه کرده بود در طول مسیر با هم کمی صحبت کردیم و من به او گفتم که کارمند بیمارستان هستم. بعد برایش مقداری داروی نایاب که خواسته بود خریداری کردم، او با خانه من تماس میگرفت و اگر دارویی لازم داشت میگفت. بعد از 5 یا 6 بار رفت و آمد به خانه آن زن تصمیم گرفتم رابطه ام را با او قطع کنم و ماشینم را هم فروختم، بعد از چند روز، زنی با من تماس گرفت و گفت: دفترچه بیمه و دسته چکم در خانه سارا مانده است، برای پس گرفتن دسته چک و دفترچه بیمه به آنجا رفتم، پس از ورود من به خانه، سارا در را قفل کرد و از من خواست در آنجا بمانم ولی من قبول نکردم، او 5 النگو را از دستش درآورد و به من داد بعد گفت 2 میلیون تومان هم پول در کمد دارم به تو میدهم تا پیش من بمانی ولی باز هم قبول نکردم، دسته چک و دفترچه بیمه ام را برداشتم و به سمت در رفتم، ولی سارا سعی کرد مرا راضی کند وقتی موفق نشد، شروع به داد و فریاد کرد ما با هم درگیر شدیم من او را به در کوبیدم و فرار کردم.
در این هنگام قاضی عزیزمحمدی از متهم پرسید، پس چرا جای چنگ روی صورتت بوده است متهم جواب داد: روی صورتم جای چنگ نبوده و برادر زنم دروغ گفته است من حتی پیش او به قتل اعتراف هم نکردم و فقط گفتم من به خانه زنی به نام سارا رفت و آمد دارم.
سپس قاضی پرسید: ارتباط شما در چه حدی بود وا صلا چرا به خانه مقتول رفت و آمد میکردید.
متهم نیز در پاسخ گفت: من برایش دارو میبردم و گاهی که به ماشین احتیاج داشت با من تماس میگرفت و ارتباط بیشتری نداشتم.
در ادامه قاضی دادگاه پرسید: اگر ارتباط تو با مقتول در همین حد بود پس دفترچه بیمه و دسته چک شما در آنجا چه میکرد؟
متهم نیز جواب داد: این مسئله برای خود من هم سوال است و نمیدانم چه کسی این کار را کرده است.
قاضی سپس پرسید: شما در همان تحقیقات اولیه در اداره آگاهی به قتل اعتراف کردید و گفته هایتان دقیقا مطابق با صحنه جرم بوده است. ولی حالا قتل را منکر میشوید چرا؟ متهم پاسخ داد: من گفته هایم در اداره آگاهی را قبول ندارم، چون در آنجا تحت فشار بودم.
من ترسیده بودم به همین خاطر اقرار کردم، ولی با این حال از خانواده اولیای دم تقاضای بخشش دارم و از این که اقاریر من آنها را گرفتار کرد عذرخواهی میکنم. سپس حمیدرضا در آخرین دفاعیاتش گفت: اتهام قتل را قبول ندارم ولی با این حال از اولیای دم تقاضای بخشش دارم.
بنابر این گزارش پس از پایان محاکمه قاضی عزیزمحمدی و 4 قاضی مستشار دیگر برای صدور رای پرونده وارد شور شدند.
|