یادداشت آنلایناجازه بدهيد اين بحث را، دست كم اين بار، با IT آغاز نكنيم. خفه شديم ديگر، از دست خودش و متعلقاتاش؛ زمزمهها و هياهوهايي كه از ابتداي تحريريه تا انتهاي فني و صفحهبندي، بر سرخرده ريزهاي حوزه محترمهICT، و اعوان و انصارش، به پا ميشود و دم به دم آوار ميشود بر سر ما.
نگران نباشيد. از هر كجا شروع كنيم، سعي ميكنيم به طريقي وصل شود به حوزه فخيمه، تا نه كله گندههاي روزنامه از بابت فالش زدن من تحت تفحص قرار گيرند، و نه احيانا دوستان و «نه دوستان» يقهمان را بچسبند كه «اين اراجيف و پرتو پلاها چيست به خورد خلق الله ميدهيد»! پس با خيال راحت، از عاليجناب سيگار ميآغازم و اگر هم «بدآموزي» حساباش ميكنيد، پاي خودتان، من هرگونه قصد و غرضي را انكار ميكنم.
و حالا بحث اصلي: «سيگار توتاليتر است». اين واژه را كه در فارسي عزيز خودمان، «تماميت خواه» ترجمه كردهاند، براي آن آوردم كه مبادا عدهاي معناي اينجايي آن را ندانند و گرنه انگ اجنبي پرستي، حداقل به من يكي، نميچسبد. به هر حال، سيگار، اين محبوب گذشتههاي دور و مغضوب اين سالها، با همه همراهيها، همه چيز را در خدمت خود ميخواهد: از صبح كه صبحانه را به اميد آن ميل ميكنيد، تا ظهر و عصر و شب كه انواع و اقسام نوشيدنيها و خوردنيها را بايد مطابق خواست آن تنظيم كرد؛ آن هم در زمانهاي كه غيرسيگاريون از هر گوشه و كنار، در يكي از آن دفعات نادر در زندگيشان، دست اتحاد به هم دادهاند كه گردن باريكتر از يك سانت اين موجود را بگيرند. حق داشتن و نداشتن و باقي قضايا بماند براي بعد؛ فرصتي گردن كلفتتر، به اميد خدا.
اين توتاليتر را، خب، عدهاي از جمله من دوست داريم و با وجود خودخواهيها و زيادهخواهيهايش به آن ارادت مي ورزيم. اين از اين.حالا، آن نقطه اتصال به حوزه فخيمه IT . فناوريهاي مدرن را نوجويان و طالبان پيشرفت و لوازم جديد دوست دارند. نظرشان هم محترم است (حق داشتن يا نداشتن اين هم، چون به ما مربوط نيست، بماند براي بعد). اما يك نكته مضحك در اين ميان، خودي مينماياند و آن اينكه، دستاوردهاي دنياي شگفتانگيز نو خصيصهاي مشترك با آن پديده چندسانتي، يعني سيگار خودمان دارند.آنها هم، با اجازه از شيفتگان عرصه با سيم و بيسيم، بايد عرض كرد كه توتاليتر هستند. عرض خواهم كرد: موبايل را ببينيد كه چگونه، اينجا و آنجا و هر كجا، خودش را به دست و گوش دارندگان چسبانده و آنقدر تو دل برو شده كه كاربران دوست ندارند يك لحظه از آن دل بكنند؛ يا كامپيوتر اعظم كه به بهانههاي مانوس، ايميل و چت و تصوير و اينترنت، خروار خروار لحظات را به تسخير خود در ميآورد، چنان كه انگار ميخ شده باشيم بر صندلي، با دوتا چشم قلنبه بر صفحه؛ تازه، دريغ حتي از خرده دودي كه به عنوان نتيجه، از آن سرش بيرون بزند. بحث بازيهاي كامپيوتري هم كه جاي خود دارد و نه تنها دل، كه جان چه سينه چاكاني را كه نبرده است.اگر بگوييد كه اين دو، سيگار و آلات و ادوات روزگار مدرن، با هيچ پيوند زنندهاي به هم جوش نميخورند، خب لابد حق داريد. ولي اگر بيراه نرفته باشم، اين وسط چيزهايي هست. يا ما مشكل داريم يا اين پديدههاي توتاليتر! چه ميدانم، همين حرفها كه ميزنند: سرشت انسان، محيط و جامعه، جلوههاي خارقالعاده اشيا و .... درست است: انسان به دلايلي كه من نميدانم، دست و پا ميزند، خلاء دارد، چنگ ميزند، عادت ميكند و راه را باز ميكند تا چيزي تماميت خواه بيايد و جان و جسم آنها را در بربگيرد و باقي قضاياي فلسفي كه اصلا چه ربطي به ما دارد؟ اصلا غرض آن بود كه اين سطرهاي ناقابل را يكي يكي پايين بياييم و وقت شما عزيزان را بگيريم كه اميدواريم چنين خواست تماميت خواهانهاي اجابت شده باشد. حرفهاي ديگر بماند براي بعد. عجالتا، با اجازه شما، سيگاري بگيرانم.
|